نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ضایع شدن

 ضایع شدن این پسر در مقابل دختران دبیرستانی (عکس متحرک)

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:54 | |







زوری

 تجاوز زوری دختر به پسر/عکس

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:44 | |







بی وفایی دختر یا شایدم نامردی پسر

 این یه داستان واقعی.ازم خواسته شده اسم دوطرف را نگم.قضاوت با شما که پسر نامرد بوده یا دختر بی وفا.

نمیدونم از کجا باید شروع کنم ولی بسم الله

این جریان از یه آشنایی همسایه ای.به این شکل که یه دختر 10 ساله با خانواده اش میاند و همسایه طبقه بالایی ما میشند.اون موقع پسر 12 سالش بود دو سه سالی گذشت و دختر و پسر بزرگ شده تا جایی که دخترک شده بود 15 ساله و پسرک 17 ساله.

داستان از اینجا شروع میشه...دخترک = ن    پسرک = م.

ن دختر خوشگلی بود و م هم تقریبا خوب بود.م وقتی یه روز صبح که از خونه میاد بیرون همزمان ن هم میاد بیرون که برند مدرسه.

پسرک از دختر خوشش میاد ولی عاشقش نمیشه.م به خودش میگه باید باهاش دوست بشه.یه چندروزی تلاش میکنه تا باهاش دوست بشه ولی فایده نداشت.تا یه شب م پیش خودش فک میکنه که باید یه نامه بنویسه و صبح بده به دختر.

متن نامه پسر:سلام من دوست دارم و میخوام باهات دوست بشم.این شماره منه........................اگه تو هم دوسم داری زنگم بزن.منتظرتم.دوستدارم.

پسر صبح پشت درخونشون میشینه تا دختر هم بیاد.وقتی ن اومد و از خونه رفت بیرون پسر هم زود میاد بیرون و نامه رو میزاره روی صندوق عقب پراید بابای دختر و با ترس به دختر میگه بردار.دختره هم برمیداره و هردو میرند مدرسه.دختر از بن بست بیرون نرفته بود نامه کوچولوی پسر را میخونه و تو کوچه اصلی پارش میکنه.پسر ناراحت میشه و تا ظهر که از مدرسه برمیگرده خونه بهم ریخته بود که نکنه یوقت دختر به باباش بگه و.........................

ظهر میشه و میاند خونه.پسر عصبانی بود که میبنه یه شماره ناشناس بهش زنگ میزنه.اینجا بود که فهمید دختر اس.قبل اینکه ادامه داستان را بگم میخوام یکم از خصوصیات  پسر بگم

پسر یکم هوس باز بود و ظاهر پسند.البته اول داستان ولی آخرش....................

ادامه داستان:پسر با دختر رابطه برقرار میکنه.مدتی از این رابطه میگذره.رابطشون در حد اس ام اس دادن بود فقط.نه صحبت کردن باهم و نه بیرون رفتن.کار به جایی میرسه که پسر میبینه دختر داره وابسطش میشه.با خودش میگه باید اذیتش کنم تا بره و وابسته نشه.پسر میدونست دختر خجالتی و مذهبی.به دختر میگه باید بیای باهم قرار بذاریم و از نزدیک هم را ببینیم و دستتا بذاری توی دستم.چون دستت ارامش میده.دختر نمیتونست این ها را قبول کنه.یه شب مامان و بابا و خواهر دختر میرند مهمونی.دختر زنگ میزنی به پسره و با گریه میگه من عاشقت شدم.این رابطه را تموم نکن.میگه هرکاری میخوای میکنم ولی تموم نکن و پسر که عاشق دختره نبود و میخواست هرجوری فقط دست به سرش کنه میگه نه یا شرطهام را قبول میکنی یا تموم.دختر اون شب هرچی گریه کرد و التماس فایده نداشت....

پسر رابطه را تموم میکنه.دختره خطش عوض میشه و............

تا جایی که دختر 16 سالش شد و پسر 18..................

یه روز پسر میبینه دختر خیلی خوشگل شده شایدم به چشم پسر خیلی خوشگل میومد.و اینطوری بود که تو یه نگاه بدجور عاشق میشه.......................................

دیگه هرکاری کرد که بتونه با دختره رابطه برقرار کنه نتونست تا یه شب بطور اتفاقی خط قدیمیش را روشن میکنه.اینجا بود که فهمیدم خدا با عاشقاس.به دقیقه نکشید که یه اس ام اس برای خطی که مدتها خاموش بود میاد.پسر اون پیام را باز میکنه.میبینه توش نوشته سلام.......

پسر شماره را نمیشناخت.ازش پرسید شما؟جواب داد یه دوست قدیمی.بازم نفهمید کیه.دوباره پرسید شما تا اینکه نوشت ن........هستم.دنیا را به پسر دادند.تو این مدت خیلی اذیت شد و هرکاری کرد با دختره رابطه برقرار کنه نشد.اینطوری میشه که این دوتا جوون باهم دوست میشند اما این بار جریان برعکس بود.

پسر با خودش عهد بسته بود گذشته را جبران کنه.اولش خیلی رابطه عاشقانه ای داشتند تا اینکه یکم میگذره و دختره سرد میشه.پسر هرکاری میکنه تا عشق واقعی خودش به دختر را نشون بده ولی فایده نداشت.پسر میخواست هرجوری با اون باشه نه برای دوستی بلکه برای آینده.....

چندروزی که از دختر خبر نداره زنگ میزنه به دختر خاله دختر و جریان را براش میگه و میگه که چقدر عاشق ن شده و ازش کمک میخواد.دختر خاله قول میده به پسره کمک کنه ولی اینا همش بازی دوتا دختر بود برای تلافی (البته این حدس پسره بعد از تموم شدن ماجرا بود)

یه شب پسر پیش دوستش وایساده بود که یه پیام برا پسر میاد: رابطه بین ما برای همیشه تموم شده.دنیا رو سر پسره خراب میشه.پسر زنگ میزنه و ازش میپرسه چی شده؟در جواب دختر میگه من عاشق یه پسرای فامیلمون بودم و هستم و باهاش رابطه دارم.دنیا بهم ریخت برای پسره.اشکاش شروع شد به ریختن.باورش نشد و زود زنگ زد به دختر خالش.فهمید که پیش هم نشستد.ازش خواست با ن حرف بزنه.و بهش برش گردون.دختر خالش گفت برش میگردونه.چند روزی برگشت و پسر از دختر وقت گرفت تا عشقشا بهش ثابت کنه.دو یه روزی گذشت که خواهر دختر عقد کرد.پسره گفت حالا دیگه مال همیم.اگه بذاری برای اثبات عشقم بیام جلو ولی دختره گفت نه.........................من عاشق پسر دیگه ای ام و قصد ازدواج با اون را دارم.فردای شبش پسر فامیلشون میره خواستگاری و به پسر پیام دیگه من ازدواج کردم دیگه مزاحمم نشو و برو دنبال زندگیت.پسر داغون شد.چند روزی شایدم چند ماهی غمگین و مثه یه مرده متحرک شد.پسر در جواب می نویسه خوشبخت باشی.

براش آرزوی خوشبختی میکنه.

میاد پسر خونه و جریان را به خواهرش میگه و ازش کمک میخواد ولی فایده نداشت و پسر هنوز که هنوز فراموشش نکرده و عاشقش دیوانه وار. پسرک هنوز در عشق معشوقه از دست رفته میسوزه و تنهایی شده همدم لحظاتش.

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:43 | |







غم

 

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:41 | |







دختران در هنگام کنکور

 دختران هنگام كنكور

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:39 | |







لاو

 عکس عاشقانه دختر و پسر world love me

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:37 | |







میشه نظر بدین؟؟؟؟؟؟؟

 سلام

این پست را از یکی وبلاگ نویسان خوب که اتفاقا دوست خودمه یاد گرفتم. میخواستم بگم اگه جلوی اسم من یه علامت مساوی باشه و شما بخواهید جلوی اون یه چیزی بنویسین چی می نویسین؟

معین = ؟

برام تو قسمت نظرات بنوسید که چی می نویسین خوب هرکسی هم یه نظری داره فقط خواهشا بی تعارف بگین نترسین من ناراحت نمیشم . . .

 

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:29 | |







ازدواج

 در بین ما افرادی وجود دارند که مجردند و ترجیح می‌دهند هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهند، اما در این بین هستند اشخاصی که ترجیح می‌دهند همچنان مجرد بمانند و یا دیر تر ازدواج کنند. باید اشاره داشت در بیشتر افرادی که تشکیل خانواده می‌دهند میل به ازدواج احساس می‌شود، یعنی زمانی که این احساس در آنها به وجود آمد تشکیل خانواده می‌دهند… حال شاید شما بپرسید، این نیاز را چگونه باید در وجود خودمان بشناسیم تا ازدواج کنیم… آیا اصلاً چنین احساسی در ما به وجود می‌آید یا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تا متوجه شوید که در وجودتان چنین میلی دارید یا خیر؟

 

تست ازدواج

۱- آیا زمانی که مادر و پدری را به همراه فرزند کوچکشان می‌بینید، غبطه می‌خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۲- آیا زمانی که یک زوج جوان را در حال خنده می‌بینید، افسوس می‌خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۳-آیا همچون گذشته از اوقات تنهایی تان لذت می‌برید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۴- زمانی که در جمع دوستان متاهل هستید،به خود می‌گویید که ای کاش من هم متاهل بودم؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۵-آیا شده که تا به حال حضور شخصی از جنس مخالف، شما را دگرگون کند؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۶- آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که تنهایی دیگر بس است؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۷-آیا تا کنون برایتان پیش آمده که شادی تان را بخواهید به کسی از جنس مخالف، انتقال دهید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۸- آیا شما موسیقی های آرام گوش می‌دهید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۹- آیا شده زمانی که پشت ویترین یک فروشگاه هستید، احساستان به شما بگوید برای کسی هدیه ای بخرید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۱۰- آیا رنگ زندگی برای شما تغییر کرده است؟ امیدواریم که حضور شخصی زندگی تان را دگرگون کند.

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۱۱- آیا شده در چند ماه اخیر، لبخند فردی، امید را در دلتان زنده کند و نگاه شما به زندگی تغییر کند؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۱۲- زمانی که پدر مادرتان می‌گویند، دیگر زمان ازدواج فرا رسیده است، اخم نمی‌کنید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۱۳- آیا به تازگی در خیالتان مراسم خواستگاری را مرور می‌کنید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

*****

۱۴- آیا اخیرا برایتان پیش آمده عاشق کسی شده باشید، اما حجب و حیا اجازه ندهد، آن را با او در میان بگذارید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات نتیجه:

*****

اگر از ۱۴ پرسش بالا به ده گزینه پاسخ بلی داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج در وجودتان احساس شده است.

اگر به ده گزینه پاسخ خیر داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده است .

اگر به هفت گزینه پاسخ گاهی اوقات داده اید به این معنی است که هنوز سر در گم هستید و نمی‌دانید که باید ازدواج کنید یا نه، همچنان مجرد بمانید.

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:28 | |







گویش

 گویش دختران از سال 81 تا96

گویش دختران در سال 81:

 

عزیزم , عشقم چرا ناراحتی؟ قربونت برم.

 

گویش دختران در سال 86:

عزیزم , عشقم چرا ناراحنی؟ قلبونت برم.

 

گویش دختران در سال 91:

عسیسم , عجقم چلا نالاحتی؟قلبونت بلم.

 

گویش دختران در سال 96:

دیبیلم , عولوپولو , بیلی بولو ناتانوتو هلو!!!!!


برچسب‌ها: گویش دختران از سال 81 تا96
 

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:25 | |







جدایی

 

javahermarket


[+] نوشته شده توسط مهدی در 11:23 | |



صفحه قبل 1 ... 26 27 28 29 30 ... 48 صفحه بعد